مدرسه علمیه سعدیه رامیان نشست علمی با موضوع :شاخصه های قیام سید الشهداءو رمز جاودانگی قیام عاشورا
با سخنرانی حجت الاسلام تیموری مدرس حوزهای علمیه با حضور اساتید وطلاب بر گزار کرد .
حجت الاسلام تیموری مدرس حوزه ودانشگاه در این نشست گفت :با یک بررسی اجمالی می توان شاخصه های مهم این قیام را برشمرد که اولین شاخصه آن داشتن هدف مقدس بود.چرا که حرکت اسلام با نبوت آغاز شد تا بنا بر طبق فرمان الهی ووصیت حضرت رسول (ص)،با امامت اهل بیت) پیامبر (ص) استمرار پیدا کند ولی به دلیل حقد وکینه وتعمد امامت وولایت به خلافت تبدیل شد ودر زمان معاویه به سلطنت و پادشاهی ،لذا ابا عبد الله عهد کرد که این قطار خارج شده از ریل را به جایگاه اصلی آن یعنی امامت برساند .
]]>
امام حسين عليه السلام قبل از شهادت، سفارش هاي لازم را به زينب عليها السلام نمود و پرستاري نهضت را به او واگذار کرد، او را به صبر و بردباري امر نمود و با قلبي محکم و بي هراس از آينده نهضت، به سوي ميدان حرکت کرد. زينب عليها السلام نيز پرچم پرافتخار امام زمانش، حسين عليه السلام را بر دوش گرفت و مانع افتادن پرچم الهي بر زمين شد و با اقتدار و شهامتي که تاريخ نظيرش را نديده، در برابر ظلم و ستم ايستادگي نمود.
ابن زياد که آن همه بي اعتنايي را از يک زن رنج کشيده و ماتم زده مي بيند، انگشت حيرت به دهان مي گيرد و مي خواهد او را کوچک شمارد، با تکبري انتقام جويانه رو به حضرت زينب نموده مي گويد: خداي را شکر که شما را رسوا ساخت، مردان تان را کشت و سخنان تان را دروغ گردانيد. زينب عليها السلام با عظمت، نگاهي تحقيرآميز به آن سرکش بي نام و نسب مي کند و فرياد بر مي آورد که:"سپاس خداي را که ما را با انتصاب به پيامبرش، گرامي داشت و از آلودگي و ناپاکي دور ساخت و شخص تبه کاري چون تو را رسوا کرد.”ابن زياد که منتظر چنين جواب تندي نبود، از حضرت مي پرسد: کار خدايت را درباره خاندانت چگونه ديدي؟ حضرت با سربلندي و مناعت مي فرمايد:"و الله ما رايت الا جميلا… به خدا قسم جز نيکي و زيبايي نديدم، آنان قومي بودند که خداوند کشته شدن در راهش را بر آن ها نوشته بود و لذا با شجاعت به قتلگاه خويش شتافتند، ولي به زودي خداوند تو و آنان را در يک جا گرد آورد تا در پيشگاهش محاکمه شوي.”
اين سخن حضرت زينب عليها السلام چقدر تکان دهنده است و انسان را وا مي دارد که در برابر آن همه عظمت و بزرگواري، احساس شرمساري و حقارت کند که اين زينب پس از آن همه مصيبت، چون براي رضاي خداست، همه را زيبا مي بيند و حال آن که عموم انسان ها را در برابر کوچک ترين اذيت و آزاري، کوچک و زبون مي شوند. چقدر فاصله است ميان آسمان عظمت زينب و دنياي پست دنياخواهان.
سید محمدباقر سلطان آبادی یکی از علما و دانشمندان، نقل می کند:
در بروجرد چشمم به شدت درد گرفت، به طوری که پزشکان از معالجه من مأیوس شدند. از آنجا مرا به سلطان آباد اراک آوردند که ناراحتی ام بیشتر شد. این بیماری به شدت مرا افسرده و دلگیر کرده بود. برخی پیشنهاد کردند که به کربلا بروم و با خاک مقدس کربلا خود را مداوا کنم، ولی پزشکان به من اجازه مسافرت نمی دادند و می گفتند: مسافرت مرض تو را شدیدتر خواهد کرد. دوستان اصرار می کردند که چاره ای جز رفتن به کربلا نداری. سرانجام عازم سفر کربلا شدم که بین راه درد چشمم بسیار شدیدتر شد، به طوری که همراهان گفتند: بهتر است به محل برگردی. چون شب فرا رسید، در عالم خواب حضرت زینب(س) را زیارت کردم، گوشه مقنعه او را گرفتم و به چشم خود کشیدم. چون از خواب بیدار شدم، هیچ گونه درد و ناراحتی در چشمم احساس نکردم و از برکت آن حضرت خوب شدم.
]]>هنوز هیچ آشنا با عاشورایی، قدرت نیافته بزرگی شخصیت او را درک کند.
زینب(س)، با تمام روح لطیفش، اوج هر سختی را چشیده، اما زیبا و پرمنطق در کوفه سخن می راند، چنان که قلب ها را بیدار می کند و کم است مسلمانی در شامات که اسلامش را مدیون روشنگری او نباشد.
آری، زینبی که آن روی سکه عفت فاطمی است، پرده نشین خانه وحی است، پرورده غیرت هاست. همان خاتونی است که زنان کوفه صف اندر صف در انتظار دیدار اویند تا در درس تفسیرش بیاموزند که چنین بی مانند تفسیر قرآن بر سرنیزه خوانده شده را فریاد می کند، چنان که به قدرت قرآن، جان های بی وجدان اهل شهر نفاق را زنده کرد و حیات حسینی به رگ هامان تزریق کرد.[64]
آری، به خدا که تاریخ در محضر زینب(س) از پا درآمده و خود را به دست باکفایتش داده تا تاریخ و شریعت محمدی، همه و همه را از نو بسازد.
]]>برای تو می نویسم، ای زینب! ای که فریاد با تو آغاز شد و بیداد با تو رسوا! ای آزاد اسیر! ای قامت سبز اعتراض! ای نهال بارور ایثار! ای جاری زلال متانت! ای آیه صراحت و عفت! ای آذرخش خشم! ای مظهر لطافت و رحمت! چگونه می توان تو را گفت، تو را نوشت. قلم در ابهامِ شناختت مانده است. انسان، در زیبایی کامل در تو متجلی است.
چه کسی را می توان یافت که در هنگام توهین، در های وهوی کشنده انبوه مردمان، در کوچه های تهمت و تحقیر، در خنده های شوم پلیدان، آرام و بی هراس این گونه پرصلابت و قاطع، رگبار تند سخن را بر قلب های سخت خفتگان، چون آتشی مذاب جاری کند.
کیست که در چنین هنگامه سراسر خون و رنج و درد و تنهایی، هنوز فریادی برای کشیدن و سخنی برای گفتن و توانی برای ایستادن داشته باشد.
خدایا چگونه باور کنم، چگونه می توانم شانه های ظریفی را در زیر کوهساران سنگین این همه فاجعه، ایستاده ببینم؟
زینب(س) آیه های توانایی انسان را نوشت و سرود قدرت ایمان را سرود و شعر بلند رسالت را نگاشت
]]>]]>
روزی حضرت علی(ع) میهمانی همراه خود به منزل آورده بود. آن گاه به حضرت زهرا(س) فرمود: «در خانه برای مهمان چه داری»؟ پاسخ داد: «یا علی! یک گرده نان در خانه هست که آن را برای دخترم زینب گذارده ام.» زینب(س) با اینکه چهار سال بیشتر نداشت، همین که این سخن را از مادرش شنید و در جای خود هنوز کامل به خواب نرفته بود، گفت: «مادر جان! نان را برای میهمان ببرید».
]]>